تو این مطلب میخوایم در مورد یه فیلم طنز که با تم جشن هالووین ساخته شده صحبت کنیم.
معمولاً هالووین منبعی برای ساخت فیلمهای ترسناکه، ولی فیلم “هالووینِ هیوبی” (Hubie Halloween) که تو همین سال (2020) توسط نتفلیکس (Netflix) ساخته شده و آدام سندلر (Adam Sandler) هم تو این فیلم بازی میکنه، یه فیلم طنز و در عین حال پُرهیجانه.
و حالا قراره که تو این مطلب، این فیلم رو بررسی کنیم. پس با ما همراه باشید.
داستان فیلم
(خطر لو رفتن داستان)
هیوبی (آدام سندلر) شخصیت خیلی مهربونی داره که تو شهر “سیلم” زندگی میکنه و دوست داره به آدمای شهرش کمک کنه.
از کارای خطرناک و کارایی که باعث آزار و اذیت آدمها میشه بدش میاد و به همین خاطر، خودش تو خیابان راه میفته و جلوی اینجور آدما رو میگیره.
به همین دلیل هم هست که بعضیها از اون خوششون نمیاد.
البته هیوبی آدم خیلی سادهای هم هست و مدل حرف زدنش هم مدل خاصیه که با بقیۀ مردم فرق میکنه.
هیوبی یه مشکل خیلی بزرگ داره و اونم ترسشه. آدم خیلی ترسویی هست و وقتی هالووین شروع میشه، یه سری از مردم شروع میکنن به ترسوندن اون؛ ولی از اونجایی که آدم وظیفهشناسیه (البته وظیفهای که خودش برای خودش تعریف کرده، و اونم محافظت از شهر هست)، بیرون میره تا به آدما هشدار بده که مراقب خودشون باشن.
تو اول فیلم میبینیم که قبل از شروع هالووین امسال، یه شخص بهظاهر خطرناکی از تیمارستان فرار میکنه، و در همین حین، همسایۀ هیوبی عوض میشه و “والتر لمبرت” که شخص مرموزی هست، به اونجا اثاثکشی میکنه.
هیوبی طی تحقیقاتی، قبر والتر رو پیدا میکنه، اما متوجه میشه که تاریخ تولد والتر رو قبر هست ولی تاریخ مردنش نیست.
همزمان با این دو اتفاق (فرار فرد دیوانه از تیمارستان و ورود والتر به شهر)، چند نفر ناپدید میشن که بعضیهاشون جلوی چشم هیوبی اتفاق میفته.
در حالی که ذهن بیننده درگیر اینه که این ناپدیدشدنها کار یکی از این دو نفره، متوجه میشیم اونهایی که گم شدهن، کسایی هستن که بیشتر از همه هیوبی رو اذیت میکنن.
شهردار و کلانتر شک میکنن که این کار، کار هیوبی هست، ولی در ادامه متوجه میشن که کار هیوبی نبوده و احتمالاً کسی هست که هیوبی رو دوست داره و نمیتونه اذیتشدنش رو تحمل کنه.
تو این فیلم دو نفر هستن که هیوبی رو دوست دارن؛ یکی مادرش و اون یکی “وایولت ولنتاین”.
از اونجایی که سن مادر هیوبی زیاده، همه فکر میکنن که کار وایولت هست و طی یه عملیاتی میخوان از وایولت اعتراف بگیرن؛ ولی متوجه میشن که کار وایولت هم نیست و در واقع کار مادر هیوبی بوده.
خلاصه این معما حل میشه و افراد گمشده که مادر هیوبی اونا رو گرفته بود و پشت خونهشون به درخت بسته بود، آزاد میشن و طبق معمول فیلمهای طنز، همهچیز به خوبی و خوشی تموم میشه.
هیوبی با وایولت ازدواج میکنه و شهردار سیلم هم میشه.

بررسی ساختار
این فیلم پر از خنده و شادی نیست، ولی صحنههایی داره که شما رو برای چند لحظه میخندونه و شاید دوست داشته باشید فیلم رو برگردونید عقب و یه بار دیگه نگاه کنید.
فضای معمایی همراه با طنز، از نکات مثبت فیلمه؛ تا جایی که مخاطب تا آخر فیلم، درگیر پیدا کردن علت گمشدن افراد داخل شهره.
برخلاف خیلی از فیلمهایی که برای غافلگیری ساخته میشن و اصلاً تو این کار موفق نیستن، این فیلم (در حالی که همچین ادعایی نداره) تونسته تو این کار موفق باشه.
بازیگرای فیلم بهخوبی نقش خودشون رو بازی کردهن و با فیلمنامه و همچنین کارگردانی خوب، همراه شدهن و در مجموع، فیلم قابلقبولی رو روی پردۀ سینما بردهن.
طراحی صحنه زیبا و خط تعلیقهای درست (جاهایی که باعث میشه بیننده رو بیشتر جذب فیلم کنه)، به موفق بودن فیلم کمک کرده.
در کل یه فیلم یکدستی از آب دراومده.
بررسی محتوا
همون طوری که فیلمبینها میدونن، هالووین منبع ترس تو فیلمهاست و کارگردانها بهصورت سنتی دوست دارن فضای ترسناکی برای این جشن بهنمایش بذارن.
البته تا حدودی هم حق دارن. مدل لباسها و کارهایی که تو این جشن میشه، خیلی هم بیربط نیست.
اما این فیلم اومده و دوستی و محبت رو برجسته کرده. عشق به همنوع، و در عین حالی که باهات بدرفتاری میکنن، در جای مورد نیاز بهشون کمک میکنی (البته این کار رفتار ناپسند رو توجیه نمیکنه و آدمهای آزاردهنده باید درس بگیرن و تنبیه بشن).
خلاصه محبت و کمک به همدیگه بهجای ترسِ هالووین، تو این فیلم قابل مشاهدهست.
حالا در ادامه میریم ببینیم هالووین از کجا شکل گرفته.
اصلاً هالووین چی هست؟

جشن هالووین یکی از خرافاتیترین و گستردهترین آیینهای سنتی تو آمریکا و بعضی از کشورهای غربی دیگهست که هر سال تو سی و یکم اکتبر (شب اول نوامبر و نهم آبانماه) برگزار میشه.
ریشه این جشن به آیین باستانی سامهین یا شامهین (Samhain) قوم “سلت” که حدود ۲ هزار سال پیش تو اروپا (ایرلند، انگلیس و فرانسه) زندگی میکردن، برمیگرده.
این قوم شروع سال جدید خودشون رو همزمان با برداشت محصولات کشاورزی تو اول نوامبر جشن میگرفتن که برای اونها نماد پایان تابستان و آغاز فصل تاریکی و سرما بود.
از اونجایی که با شروع فصل سرما، مرگومیر انسانها تو اون زمان بیشتر میشد، مردم اون موقع اعتقاد داشتن که با روشن کردن آتیش و پوشیدن لباسهای عجیب از پوست حیوانات و استفاده از نقابهای ترسناک، یا گذاشتن سر بریدهشدۀ حیوونا روی سر خودشون، میتونن ارواح سرگردان رو از خودشون دور کنن یا حداقل نذارن که اونا شناساییشون کنن.
این تصور تو اون زمان بیشتر به ترس اونا از تاریکی ربط داشت.
یکی دیگه از کارهایی که میکردن این بود که جلوی در خونهشون برای ارواح نوشیدنی و غذا میذاشتن تا مانع ورود اونا به خونه بشن و تو مسیرهای مختلف هم، شمع یا مشعلهای بزرگ روشن میکردن تا ارواح بتونن راه خودشون رو برای برگشتن به دنیای دیگه پیدا کنن.
این آیین سنتی تا قرنها به همین شکل برگزار میشد. تا اینکه “پاپ گرگوری سوم” تو قرن هشتم میلادی با اضافه کردن چاشنی مذهبی به این مراسم، روز اول نوامبر رو، روز “گرامیداشت قدسیان و کشتهشدگان در راه خدا” نامگذاری کرد.
البته با گذشت زمان، جشن سنتی هالووین، دیگه حالت مذهبی خودش رو نداشت و فعالیتهایی که باعث شادیشون میشد، مثل ترسوندن همدیگه و انجام دادن کارهایی که بچهها دوست داشتن هم به این جشن اضافه شد.
این جشن با مهاجرت ایرلندیها و اسکاتلندیها به آمریکا رفت.
مراسم هالووین تو زمان ما دیگه صرفاً یه جشن برای تفریح و شادیه، و گفتن داستانهای ترسناک و ارواح سرگردون (تقریباً) ازش حذف شده؛ ولی پوشیدن لباسهای عجیبغریب همچنان وجود داره.
کدوتنبل یکی از نمادهای قدیمی این جشنه که هنوزم وجود داره. خیلی از خانواده توی کدوتنبل رو خالی میکنن و برای اون چشم و ابرو میذارن و توش شمع روشن میکنن تا شکل ترسناکی رو بهش بدن.
این روزا بزرگترین جشن کشورهای غربی از جمله آمریکا، بعد از کریسمس، جشن هالووین هست که هر سال هزینهای بیشتر از 6 میلیارد دلار براش صرف میشه.