خب تو این مطلب، سریِ دوم فیلم پاکسازی (به انگلیسی: The Purge) با اسم «پاکسازی: هرج و مرج» (به انگلیسی: The Purge: Anarchy) رو بررسی میکنیم.
پایۀ اصلی داستان بر همون اساس قسمت اوله، که برای اطلاع بیشتر میتونید مطلب ملت دوباره متولد خواهد شد رو ببینید.
ولی قسمت دوم، تفاوتهایی هم با قسمت اول داره که در ادامه بهشون اشاره میکنیم.
یه تفاوت ساده اینه که بیکاری تو اون قسمت ۱ درصد بود، ولی اینجا الان ۵ درصد شده.
مهمترین تفاوت این قسمت با قسمت قبلی، گستردهشدن فضای داستانه.
تو قسمت اول فیلم، داستان فقط تو یه خونه و در مورد یه خانواده اتفاق میفته، ولی تو این قسمت، داستان تو سطح شهر و سه گروه مختلف اتفاق میفته.
از این نظر، فیلم جذابتری نسبت به سری قبلی ساخته شده.
داستان فیلم
(خطر لو رفتن داستان)
همونطور که گفتیم، این قسمت سه داستان متفاوت رو تعریف میکنه که یه جایی از داستان بههم میرسن. پس ما تا رسیدن به اون بخش داستان، هر داستان رو بهصورت جداگانه تعریف میکنیم.
اول، داستان «ایوا» و دخترش «کالی» رو واسهتون تعریف میکنیم:
ایوا تو یه رستوران کار میکنه.
رستوران ۲ ساعت و نیم مونده به مراسم پاکسازی (یا همون Purge)، تعطیل میکنه تا کارمندا برن خونه.
ایوا میره خونه پیش پدر و دخترش. میخوان اونجا دور هم بمونن تا مراسم تموم بشه (ایوا وضع مالی مناسبی نداره).
پدر ایوا میره تو اتاق خواب خودش و میخواد که کسی مزاحم نشه. موقع شام دختر کالی میره پدربزرگش رو صدا کنه ولی میبینه که پدربزرگش اونجا نیست و رفته.
یه نامه گذاشته که من خودم رو به یه خانوادۀ پولدار برای اجرای این مراسم فروختهم و اونا پولش رو به حساب شما میریزن تا دیگه تو سختی زندگی نکنین.
ایوا و دخترش از این ماجرا ناراحت بودن که تو همین لحظه، یه نفر در رو میشکونه و وارد خونهشون میشه.
اون شخص «دیگو» نگهبان خونهشون بود و میخواست اونا رو بکشه؛ ولی گروهی نظامی وارد خونه میشن و دیگو رو میکشن و اونا رو میگیرن و میبرن بیرون تا سوار ماشینشون بکنن.
داستان دوم مربوط به گروهبانی هست که ۴ ماه پیش پسرش تو یه حادثه رانندگی کشته شد ولی قاتل پسرش بعد از دستگیری آزاد شد:
اون تو این روز میره بیرون تا قاتل پسرش رو بکشه.
تو خیابون دنبال خونۀ اون مرد میگرده که بین راه میبینه یه گروه نظامی دارن ۲ تا زن رو بهزور وارد ماشین خودشون میکنن.
اون دو نفر، ایوا و دخترش بودن.
گروهبان بین دوراهیِ ادامهدادن به راه خودش و کمک به اونها گیر میکنه، ولی در نهایت تصمیم میگیره به اونا کمک کنه.
بالأخره ایوا و دخترش رو از دست نظامیها نجات میده ولی یکی از اون نظامیها زنده میمونه.
داستان سوم مربوط به یه زن و شوهره که اسمشون «شین» و «لیز» هست.
اونا میرن بیرون برای خرید خونه، ولی تو راه برگشت به خونه ماشینشون خراب میشه (البته متوجه میشن که یه خرابکاری بوده تا شکارچیها اونا رو بگیرن).
بعد از اینکه ماشینشون خراب میشه، تو خیابونها میچرخن تا از دست شکارچیها فرار کنن که در همین حین، به یه ماشین میرسن که توش خالیه و درش هم بازه.
این ماشین برای گروهبان بود که جلوتر داشت به ایوا و دخترش کمک میکرد.

از اینجا، داستانِ این گروه با هم هست:
گروهبان به همراه ایوا و کالی بهسمت ماشین میان و سوار میشن، و شین و لیز رو هم تو ماشین میبینن.
بعد از یه جروبحث تصمیم میگیرن که با هم فرار کنن، ولی اون نظامیای که زنده مونده بود، بهسمت اونا تیراندازی میکنه و بهخاطر همین تیراندازی، کمی جلوتر ماشین گروهبان خراب میشه.
ایوا به همکارش زنگ میزنه تا بره خونۀ اونا، و اونم قبول میکنه.
با هم میرن خونۀ دوست ایوا. ولی اوضاع اونجا هم بههم میریزه، چون خواهرِ دوستِ ایوا بهسمت دوستِ ایوا تیراندازی میکنه و اونو میکشه؛ چون فکر میکرد که خواهرش داره به اون خیانت میکنه.
اونا از خونه فرار میکنن و دوباره تو خیابون میرن تا صبح بشه، اما این بین، درگیریهایی پیش میاد که تو این درگیریها، «شین» زخمی میشه.
بعد از چند اتفاق، گیر گروهی از پولدارها میفتن که یهجور سرگرمی برای خودشون درست کرده بودن و آدما رو از خیابون جمع میکردن و برای تفریح میکشتنشون.
اما گروهبان با اونا مقابله کرد و چند نفرشون رو کشت (البته شین تو این درگیریها کشته شد)، ولی یه گروه به اونجا حمله کرد و با استفاده از سلاحهای غیرمجاز، اونها رو نجات داد.
این گروه مربوط به «کاملو جان» بود. اون مخالف مراسم پاکسازی بود و با تشکیل گروه مقاومت، به شکارچیها حمله میکرد و مردم رو نجات میداد.
اونا میخوان برای کم کردن جمعیت و نگهداشتن پول برای خودشون، ما رو بکشن.
لیز پیش جسد شین موند و تصمیم گرفت به گروه کاملو جان ملحق بشه.
گروهبان بههمراه ایوا و دخترش از اونجا بیرون و بهسمت خونۀ مردی که پسر گروهبان رو کشته بود رفتن.
کالی سعی کرد گروهبان رو از کشتن منصرف کنه، ولی کارساز نبود و اون وارد خونه شد؛ ولی اون مرد رو نکشت.
وقتی گروهبان از خونه بیرون اومد، یکی از اعضای گروه نظامی (همون شخصی که زنده مونده بود) بهش شلیک کرد.
گروهبان زخمی شد و وقتی فرد نظامی میخواست اونو بکشه، اون مرد از خونه بیرون اومد و فرد نظامی رو کشت.
بقیۀ افراد نظامی صدای شلیک رو میشنون و وقتی میخواستن به اون خونه حمله کنن، زمان مراسم پاکسازی تموم شد و دیگه کسی شلیک نکرد.
ایوا و کالی گروهبان رو به بیمارستان رسوندن و فیلم با دادن آمار تموم شد.

بررسی ساختار
این فیلم از نظرهای مختلفی از فیلم قبلی بهتر بود.
ترکیبت سه داستان با همدیگه باعث میشه بیننده بیشتر درگیر داستان بشه.
ارتباط خوب این سه داستان با هم، فیلم خوبی رو از آب درآورد.
نکتۀ دیگهای که این فیلم رو بهتر از نسخۀ قبلیش میکنه اینه که این اتفاق در خیابونها بود و فضای بازتری رو بهتصویر کشید.
این موارد، به هیجانیترشدن داستان کمک بیشتری کرد.
بررسی محتوا
از نظر محتوایی، تفاوتی با فیلم قبلی نمیکنه و میتونید مطلب ملت دوباره متولد خواهد شد که داستان اول رو بررسی کرده بخونید.